I lOvE yOu mY lOvE
دیروز با اول شخص بودی امروز با سوم شخص چه راحت با اشخاص رابطه داری... شمارش رو پاک میکنی که فراموشش کنی... اما قسمت ناراحت کنندش اینجاس که: شمارش هنوز حفظی... شب هایم درد دارند وقتی ندانم چراق اتاقت را کدام لعنتی خاموش میکند... من رفتم! نه اینکه دوست نداشته باشم نه فقط از نخودی بودن متنفرم... من به هیچ دردی نمیخورم... این دردها هستند که چپ و راست به من میخورند... تو زندگی گاهی به جایی میرسی که تازه میفهمی چه خوشبختند کسانی که دچار الزایمر هستند... من عاشقانه هایم را روی همین دیوار مجازی مینویسم از لج تو...از لج خودم... که حاضر نبودیم یک بار این ها را واقعی بگوییم... دلتنگی یعنی: روبروی دریا وایسادی ولی خاطره ی خیابون داره خفت میکنه... نیا باران... عاشقانه اش نکن... من و او "ما" نشدیم... شماره بعضی ها رو باید تو گوشیت نگه داری... نه واسه اینکه بهشون زنگ بزنی... واسه اینکه اگه اونا زنگ زدن جواب ندی... تو زندگیت هر چی میخوای باش... فقط نفر سوم یه رابطه دو نفره نباش... کاش می شد... بعضیا رو دوباره پس داد به مادرشون... بیا مامانش اینو بگیر دوباره بزرگ کن... این خوب از اب در نیومده... بعضی ها به ما نمیخوردن... ما جا خالی دادیم خوردن به شما! مبارکتون باشه... خدا شده تا حالا یه بار بگی: ای کسانی که ایمان اوردید حالتون چطوره؟؟؟ به بعضی ها باید بگی: عزیزم من پین کد نیستم که 3بار بهت فرصت بدم... قرارشده یه میدون به نام من بزنن... با تشکر از تمام عزیزانی که مرا دور زدند!!!!! کوروش میگوید: بودن با کسی که دوستش نداری و نبودن با کسی که دوستش داری همه اش رنج است... پس اگر همچون خودی نیافتی مثل خدا تنها باش... این روزها خون هم گریه کنی عمق هم دردی دیگران با تو یک کلمه است: "اخـــــــــــی" گمم نکن!! فقط بگذار بمانم... در گوشه ای از حافظه ات ارام مینشینم... به سلامتی کسی که وقتی بغلش کردم تموم تنم لرزید... نه واسه خوشحالی یا عشق بازی!! فقط واسه ترس از فردای بدون اون... این روزها قدم که میزنم منحرف میشوم به سمت چپ... در قلبم مدام چیزی سنگینی میکند! جای تو خوب است؟؟؟! در اینه دختری را دیدم پریشان... هرچه میگفتم تکرار میکرد و اشک میریخت... خدا شفایش دهد دیوانه بود... برای خودم مردی شده ام... بی صدا گریه میکنم در سکوت های تلخ... اما تو دنیا! مواظبم باش قلبم هنوز زنانه میتپد... اسمش دله...! اگر قرار بود بفهمه که دل نمیشد می شد مغز! دله...نمیفهمه... زمانه ی من جاییست که پشت هر دوستت دارم نوشته: "ساخت چین" تنهایی همین است... تکرار نا منظم من بی تو... بی انکه بدانی برای تو نفس میکشم... همیشه دلتنگی به خاطر نبودن کسی نیست! گاهی به خاطر بودن کسی است که حواسش به تو نیست... در میان دردهایم هیچ دردی به اندازه ی "فراموش شدن" مرا در هم نمیشکست حال دگر دلی برای شکستن نمانده برایم... کم کم دارم فراموش میکنم فراموش شدنم را... تازگی ها با دیوار حرف میزنم... میدونی از شخصیتش خوشم اومده... یه جورایی محکمه ثابته ارومه... هزاران بار دیگر هم اگر از شانه ای به شانه ی دیگر بغلتی این شب صبح نمیشود اگر دلت گرفته باشد... بهم گفت پاپتی!!! همان کسی که در راهش کفش هایم پاره شد... کسی که باورت داره همیشه یک قدم جلوتر از کسیه که دوست داره دلم یک فیلم میخواهد... یک واقعیت عاشقانه پر از سکانس های با تو بودن... و یک دکمه تکرار... بعضی وقتا هست که حسابی حالت خرابه اون موقع دوست داری یکی کنارت باشه محکم بغلت کنه بزاره اشک بریزی راحت بشی بعد دستشو دورت حلقه کنه و اروم تو گوشت بگه: دیوونه من که باهاتم... پیــــــــــچکی میشوم وحشـــــــــی!! میـــپـــچم به پر وپای ثانیه هایــــت تا حتـــــی نتوانــــــی لحظه ای بی "مــــــــن" "بـــــــــــــودن" را زندگی کنی... دلی که اندوه دارد نیاز به شانه دارد نه نصیحت کاش همه این را میفهمیدن...
[-Design-] |